اهااااااااایی...
شماهایی که از دور اونقدرخشگلین!!!!!
میمیرین ازنزدیکم همونقدر خشگل باشین؟؟؟؟؟؟
ن واقعآمیمییییییرین(ازتیکه های فیروز تو دودکش)
.
.
امروز داداشم واسه پسرش یه ایپد گرفت
پسرش کارتون ایپد رو باز کرد و شروع کرد به ترکوندن مشامباش........
به داداشم گفتم واسه کی داری تلاش میکنی؟؟؟؟
راست نگفتم عایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
.
.
یه ساعت و نیم سر کلاس عربی مینشستیم ، یه روز و نیم قولنج میشکوندیم!
هی روزگار یادش بخیر
.
.
میگما بیاین پول بذاریم رو هم دوتا خونه واسه این کلید های “ژ” و “پ” بخریم!
اصن این دو تا تکلیفشونو با هم مشخص کنن! یا تو اینور اون اونور یا
اون اینور تو اونور!
والا ،اصاب نذاشتن واسه ما این دوتا دیوونه
.
.
شباهت دماسنج و ورقه امتحانى چيه؟
هردو وقتى به صفر برسن آدم مى لرزه...!
.
.
نصیحت اخلاقی پدر عزیزم به بنده
پسر عزیزم بفرما و بنشین و بتمرگ هر سه یه معنی دارن ولی با هم فرق میکنن
حالا بیا بتمرگ تا فرقشو برات بگم
.
.
پریروز داشتم تو خیابون میرفتم یهو یه پسره جلوم پاش پیچ خورد و با کله رفت
بعدش بلند شد گفت ببخشید منم گفتم خواهش میکنم و رد شدم
بعد بیست ثانیه فهمید چی کرده فک کنم تا عمر داره از اون طرفا رد نشه
(اخه برادر من تو زمین خوردی چرا از من معذرت میخوای)
.
.
یکی از وحشت آور ترین جملات و اینکه باعث میشد خودتو خراب کنی این بـــود که :
فردا مـــامـــانمو میـــارم سرت.حالا میبینی
و ما سعی میکردیم فردا مدرسه نریم
عجب روزگاری داشتیما ....
خیلی خوش بودیم
.
.
نمیدونم چرا نمیشه این عادت بد رو ترک کرد ؟
هروقت این کنترل تلویزیون لعنتی میاد دستم ، دوست دارم بندازمش بالا
تا سی چهل دور در ٣۶٠ درجه بچرخه !
بعد تو فاصله ی ٢ میلیمتری از زمین سعی کنم بگیرمش !
.
.
یادش بخیر
بچه که بودم تو خیابون داشتم بابچه های همسایه قایم موشک بازی میکردم
رفتم لابلای درختچه های کنار خیابون قایم شدم
بعدش صدای پا اومد که از کنارم رد شد از وسط بوته ها پریدم بیرون
که یهویی دیدم زن همسایمون از ترسش چسبیده به دیوار وداره میلرزه
خلاصه شب مادرم گفت آخه این چه کاری بود توکردی منم درجوابش گفتم "مدرسان شریف"
.
.
خدایا مگه خانواده ما بابقیه چه فرقی میکنه
تو خونه ما بابام همیشه میره کولرا روشن میکنه(دلتون کاملا بسوزه)
ولی مامانم فورا میره اونا خاموشش میکنه؟
آیاماخونمون ازبقیه رنگین تره؟
خون بقیه از ما رنگین تره؟
مدرسان شریف؟
همینه که هست...
.
.
خداییش اگه بابابزرگم اون محبتی که به بیل باغچه داشت رو یکم رو من پیاده میکرد
خودم کارای بیل رو بعهده میگرفتم .. چقد من کمبود محبت دارم ، باید برم تو سایه گم بشم اصلا
.
.
اغا من هر بار این مدرسه موشهارو میبینم
محبت و مهربونی آغا معلم من رو به گریه وادار میکنه
اصلن یه وزعیه خدایی ما چقد کمبود محبت دیدیم زمان مدرسه
.
.
آقا ديشب ازخونه خالم اومدم خونه، تارسيدم بابام گف خونه خالت بودي؟
تا گفتم پ... گف زهرمار دردبلا مرض پ ن پ پسره بي چشم و رو ديگه حق نداري بري بيرون
من فقط ميخواستم بگم پريروز خونشون بودم اصن روايت داريم ك ميگن ي زماني..........
حالا زمانش مهم نيس ولي اون زمونا پدرا از پ ن پ و س ن ن چيزي نميدونستن والاااا
.
.
ﺩﯾﺪﯾﻦ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻤﺎ پسره ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﻣﯿﺮﻩ ﻟﺐ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻌﺪ ﯾﻪ دخترﻩ ﻣﯿﺮﻩ ﮐﻨﺎﺭﺵ...؟!
اينا همش ﭼﺮﺗﻪ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺳﮓ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﮐﺮﺩﻥ :|